سگ ها تاریخ بشریت را تغییر داده اند

سگ شما تاریخ شخصی زندگی شما را تغییر داده است آیا اینطور نیست؟من می دانم که زندگی من به دلیل درگیری من در دنیای سگ ها کاملا متفاوت شده است.بسیاری از بهترین دوست هایم را از طریق همین سگ ها ملاقات کرده ام و حتی سعادت کار کردن در مجله های متفاوت مرتبط با سگ ها را به واسطه ی همین سگ ها دارم و البته اگر به مینه سوتا برای اینکار نقل مکان نمی کردم هیچ وقت با شوهرم آشنا نمی شدم.

بیایید نگاهی بیندازیم به برخی از سگ ها که به معنای واقعی کلمه تاریخ جهان را تغییر داده اند.بعضی از آنها شجاع بودند برخی مانند برادر بودند و برخی در زمان مناسبی در مکان مناسب و یا شاید هم اشتباهی قرار داشتند.

سگ پریتاس

سگ اسکندر مقدونی پریتاس در جنگ با فیل و شیرها تاریخ را تغییر داد

بله!شیرها و فیل ها! سگ ها ممکن است با قرار دادن من در موقعیت هایی که به من این اجازه را میدهد که تصمیم هایی بگیرم که روند زندگی ام تغییر کند تاریخ شخصی زندگی من را تغییر داده اند.اما هیچ کدام از سگ های من تا به حال با یک شیر یا یک فیل حمله نکرده و جان مرا نجات نداده است تا من بتوانم حاکم یک تکه بزرگ از جهان بشوم.این دقیقا همان کاری است که سگ اسکندر  انجام داده است.

اسکندر  چنین گفته که پریتاس را به عنوان توله(حیوان خانگی)خود انتخاب کرده و از سنین جوانی او را بزرگ کرده است. در داستانی دیگر گفته می شود که او هنگامی که یازده ساله بوده ان سگ را انتخاب کرده است. افسانه ها و قصه های زیادی در این چارچوب زمانی وجود دارد بنابراین نمی توان گفت که واقعیت اصلی داستان اسکندر کبیر و پریتاس چه چیز بوده است. به نظر میرسد که عمل شجاعانه ای که توسط یک سگ انجام شده است به گونه ای در تاریخ به اسکندر و پریتاس ربط داده شده است. به هر حال اهمیتی ندارد بیایید از داستان لذت ببریم.

پریتاس سگ افسانه ای اسکندر مقدونی

پریتاس کبیر

اگر چه نژاد خاصی وجود ندارد که انها را دقیق بشناسیم احتمالا پریتاس شبیه استروئید ها بوده است.در آن زمان سگهای عظیم و قدرتمندی به طور خاص پرورش یافتند که در کنار مردان به نبرد بروند و همانگونه که آنها با شمشیر و تبر می جنگیدند مبارزه کنند.از سگ های جنگی آن دوره انتظار می رفت که هیچ ترسی از خودشان نشان ندهند و از جنگیدن با هیچ حریفی از جمله فیل ها و شیرها و جنگجویان مسلح نهراسند.

پریتاس سگ اسکندر مقدونی

گلادیاتور پریتاس

فیل های جنگی حیوانات اهلی نبودند که به آرامی سواران خود را بر پشت خود بلند کرده و اطراف را آب پاشی کنند. آنها برای ایجاد وحشت در نیروهای مخالف و نگه داشتن صفوف مورد استفاده قرار می گرفتند.

به روایت داستان دیگری مالایی ها به اسکندر در هند حمله می کنند و پریتاس تا زمان رسیدن نیروهای پشتیبان اسکندر آنها را خاموش نگه می دارد. ظاهرا پریتاس در آن زمان زخمی شده بود و به سمت اسکندر خزیده سپس سرش را در دامان او گذاشته و در گذشت.

در نسخه ی دیگری از این داستان اسکندر به اسارت سپاهان مالایی درامد و رزمندگانش نیز در ان طرف در حال جنگ بودند. لئوناتوس پریتاس را فرستاد تا به اسکندر برسد که او نیز چنین کرد.پریتاس تا زمانی که سربازان نتوانستند راهی برای رسیدن به اسکندر باز کنند و مقاومت کرد.گفته می شود که پریتاس توسط یک پرنده دچار جراحت شده و بار دیگر گفته میشود که به سمت اسکندر خزید و پس از قرار دادن سرش در دامان او جان باخت.

اسکندر سپس به احترام سگ محبوب خود شهری در هند را به نام پریتاس نام نهاد.مقبره پریتاس با مجسمه ای به افتخار او هنوز در ورودی شهری که به نام اوست ایستاده است.

در کتاب زندگی اسکندر پلوتارک چنین می گوید:گفته می شود که هنگامی که یک سگ به نام پریتاس از دست داد که توسط او پرورش یافته بود او یک شهر تاسیس کرد و به نام ان سگ نامگذاری کرد.

البته مقداری از این افسانه به عنوان یک واقعیت تاریخی نوشته شده است. این داستانها روایت شدند تا به اعمال شجاعت نیروهای ارتش الهام ببخشد تا افراد قدرتمند در قدرت بماند و از این گذشته هیچ کس ستایش هزاران نفر را که در کنار اسکندر کبیر کشته شدند را از بین نبرد.

قطعا ان ها به این طریق دلگرم می شوند که آتش شجاعت را در بین پسران مزرعه ای که با وعده قدرت و جلال و ماجراجویی به جنگ کشیده شده بودند را از بین نبرد.

یک چیز را میدانم و آن این است که باید یک سگ وجود داشته باشد و احتمالا به نام پریتاس که قلب اسکندر را لمس کند و برای او الهام بخش باشد تا به اوج شهرت و شکوه و عظمت خود برسد.بنابراین به روح او احترام میگذاریم.